یکسالگی هلنا و هلیا
یکسالگیتون مبارک جوجه های من
شب 20 دی تولد یکسالگیتون بود اصلا باورم نمیشه یکسال گذشته و شما دوتا عزیزای من الان می تونین خیلی کارا رو انجام بدین راه می رین و دنبال همدیگه می کنین . می تونین برقصین البته هلیا جون تو خیلی بیشت از هلنا به رقصیدن علاقه داری . دختر گلم هلیا جون توی 317 روزگیت اولین مرواریدت رو در آوردی . هلنا جون تو هم سه روز مونده به تولد یکسالگی اولین مرواریدت در اومد الهی فدات بشم چقدر اذیت شدی روز تولدت خیلی بی تابی می کردی . خوب حالا از شب تولد براتون بگم . عشقای مامان چون خیلی خوب نخوابیده بودین شب یکم مارو اذیت کردین . ولی به هرحال شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت بازهم مثل شب یلدا جای عمه جون . عموجون . دایی جون . خاله سمانه و خاله سمیرا با فسقلی هاشون خالی بود ایشالا تو تولد دو سالگی همه دور هم باشیم . اول از همه از کیکشون براتون بگم راستش فرصت نشد کیک سفارش بدم واسه همین تو همون روز رفتیم کیک بگیریم که چیزی باب میلم پیدا نکردیم بالاخره یه کیک گرفتیم و اومدیم خونه ولی بعد پشیمون شدم و به خاله مژگان گفتیم سرراه که میان یه کیک دیگه بگیرن .
الهی فداشون بشم عاشق فشفشه هستن . هر وقت بابا جون براشون روشن می کرد کلی ذوق می کردن . فقط این موقع بود که تونستم ازشون یه عکس خوب بگیرم .
اینم هلیا وسط بادکنکا
این هم عکس هلنای شیطون با کلاه تولدش
اینم از ماندانا جون دختر خاله ندا که رفته تو خونه جدید هلنا و هلیا که خاله مژگان(همکار خیلی خوب من)براشون کادو آورده الهی فداش شممممممممممم
اینم پسرخاله هلیا و هلنا که بهش میگن داداش سهیل .هلنا هلیا خیلی دوسش دارن .ماهم خیلی دوسش داریم آخه بقول خودش نوه ارشد خانواده و فرمانده نوه هاس. بوسسسسسسسسسسس برای سهیل عزیزم .
اینها هم قسمتی از کادوها با کلاههای تولد