هلیا و هلنا هلیا و هلنا ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

شیرین عسل های مامان و بابا

هلیا و هلنا 6

1390/11/13 14:11
نویسنده : مامان سمیه
858 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزای من خیلی وقته نیومدم بهتون سر بزنم آخه درگیر امتحانات بودم بعد از اون هم 2 روز رفتیم مشهد که مثلا استراحت کنیم آخه بدون جیگرام رفتیم . وقتی راه افتادیم هنوز نیم ساعت نگذشته بود دلم واسشون تنگ شد و زدم زیر گریه پویا جون هم ناراحت شد و می خواست برگرده منم قول دادم دیگه گریه نکنم . الهی فداتون بشم دیگه هیچ وقت بدون شما نمی رم مسافرت وقتی برگشتیم مامانی گفت خیلی بی تابی کردین وقتی از در اومدم هلنا باهام قهر بود اولش بغلم نیومد ولی وقتی اسباب بازی که براش خریده بودم رو دید اومد بغلم و تا یک ساعت با اون مشغول بود هلیا هم که از خواب بیدار شد تا منو دید گریه کرد و نیومد بغلم الهی مامان فداتون شه . وقتی رفتیم خونه ساعت 9 شب خوابیدن و تا 6 صبح بیدار نشدن انگار خیالشون راحت شده بود که مامانشون پیششونه . اصلا فکر نمی کردم انقدر دلشون واسمون تنگ بشه صبح که از خواب پاشدن دوتایی به من و باباپویا نگاه می کردن و می خندیدن قربون اون خندیدنتون بشم که انقدر از دیدن ما ذوق کرده بودین بهتون قول می دم دیگه تنهاتون نذارم عسلای من .راستی قبل از اینکه بریم مشهد واکسن یکسالگیتون رو زدیم خدارو شکر تب نکردین فقط همون موقع یه کوچولو گریه کردین .قد هلیا: 77 وزن: 10 کیلو  . قد هلنا : 79 وزن: 10 کیلو

راستی هلنا در 380 روزگیش سومین مرواریدش هم دراومد .

عزیز مامان یاد گرفته باباشو صدا می کنه وقتی می گه بابا , انگار دنیارو بهمون دادن کلی ذوق می کنیم مخصوصا باباجون .هلیا هم یه چیزایی می گه ولی انگار هنوز معنیشونو نمی فهمه فکر کنم دیرتر از هلنا به حرف بیاد . خوب دیگه هلیا بیدار شده و دیگه نمی ذاره بیشتر از این بنویسم فعلا بای بای بای

                            

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

الهلم
14 بهمن 90 15:12
یادم رفت وبشون رو بذارم
niloofar
15 بهمن 90 17:57
delam vasatoon tang shode

ماهم دلمون برات تنگ شده خاله نیلوفر . بوسسسسسس
جوجه نارنجی ما
16 بهمن 90 16:52
قلبون دخملای خوشملم برممممم.بوسسسسسسسسسسسس عزیزای خاله
[جوجه نارنجی ما
19 بهمن 90 15:46
ما با عکس اومدیم خالهههههههههه


عکساتو دیدم خاله خیلی خوشگل شدی قربونت بشمممممممممم
پوپک
1 اسفند 90 16:51
منم دخترای دوقلو دارم یه ماه از دخترای شما بزرگترن. اتفاقی وبلاگتون رو دیدم با توجه به نزدیکی سن بچه ها فکر کنم تجربه های مشترکی داشته باشیم برا همین با اجازه لینکتون کردم. خدا حفظشون کنه